غواصان شهید
خاطره یک خانم ۳۰ ساله از مراسم وداع با غواصان شهید
خواندنش خالی از لطف نیست.
به سمت مترو در حرکت بودیم یه خانم بد حجاب برگشت گفت:"ملت بیکارند دارند میرند استقبال چهارتا پاره استخوان بی دینای بی غیرت شماها خون مردم را توی شیشه کردید."
همه شروع کردند جواب بدند.
به سمتش رفتم باهاش دست دادم و بوسیدمش گفتم :"عزیزم الان کار خاصی داری؟"
گفت نه
گفتم:"سه ساعت از وقتت را به من میفروشی؟"
با تعجب نگاهم کرد سه تا تراول توی دستش گذاشتم و گفتم برای هر ساعت پنجاه هزار تومان.
قبول کرد و همراهم شد.
با هم حرکت کردیم در راه هنوز به مترو نرسیده اسفند دود کرده بودند.دستم را روی دود گرفتم و به صورتش کشیدم و مردی را که اسفند روی آتش میریخت نشانش دادم و گفتم این مرد بی دین و بی غیرت هست چون داره برای عزیزش...
ادامه مطلب
ادامه مطلب